آيا خواهان آن هستي که بداني چه قيمتي دارم؟!
من آنم که کسي نمي تواند خريداري کند.
آن را که بخواهد، بر سر قيمت لجاج کند، پس مي زنم.
او را در جوهر خويش حل مي کنم و در خوشبختي خود زنداني، که در آن غرق شود.
من گونه ام را به گونه شب نهاده ام و صداي تو را شنيده ام.
و من رايحه پر اسرار، وفور بي نظم تو را، به نظم خود کشانده ام.
آيا خواهان ان هستي، بداني چه قيمتي دارم!!!