کارش به کار کسی نیست
یک شب ستاره دنباله دار تعقیبش می کند
یک شب سگی گم کرده راه
لرزش دستهایش روز به روز
بیشتر می شود
حلقه ی دور چشمانش کبودتر
می گوید از عواقب بی خوابی است
قلبش را که نمی توان دید
اما اگر بپرسی خواهد گفت
شبیه قلب های خالکوبی شده است
بر بازوی دل شکستگان
و بی رحمانه از میانش
گذشته همان تیر نازک خون الود
...
او "احمد زنگی آبادی" است. چیزی بیشتر از 70 درصد، نتوانسته بده.
می گویند: او یک جانباز است. او 30 درصد از زندگی دارد و اینگونه سجده به درگاه
پروردگار خویش می کند. من همه زندگی ام را دارم، اما.....
آری او "احمد زنگی آبادی" است....